کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
سارا جونسارا جون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

عزیز دل مامانی و بابایی

فقط23 روز مونده!!!!

سلام فرشته ی کوچولوی مامان اینقدر خوشحالم که نمیدونم چطور شروع کنم؟انگار همین دیروز بود که فهمیدم باردارم ،روزهار و شمردم و هفته هار رد کردم تا به قشنگترین روز خدا نزدیک بشم.به روز اومدن تو.فقط 23 روز مونده عزیزم.کمتر از یک ماه.از یه طرف خیلی خیلی خوشحالم و از یه طرف استرس دارم.خوشحالم برای اینکه بالاخره این انتظار 9 ماهه تموم میشه  و یکی دیگه از مهم ترین اتفاقای زندگیم رخ میده و پاره تنم به دنیا میاد! استرس دارم برای اینکه نمیدونم می تونم از پس مسئولیت مادر بودن بربیام و مادر خوبی برات باشم؟؟؟می تونم پسرم رو طوری تربیت کنم که بهش افتخار کنم؟؟ از خدا می خوام خودش بهم کمک کنه تا بهترین باشم.تا اونطور که لیاقت پسرمه تربیتش کنم.امیدوا...
21 خرداد 1391

"پـــــــــــدر"

سلام اینبار مامان به پسرش ،یه سلام با تمام عشق به یکی یه دونه ی زندگیمونه.به کوچولویی که تا 4 هفته دیگه با به دنیا اومدنش شادی زندگی مامان و باباش رو هزار برابر میکنه.شازده کوچولوی خونمون الان روز آخر هفته ی 34 رو میگذرونیم.فردا آغاز هفته ی 35 و یه هفته نزدیکتر شدن به بغل کردنته،به دیدن چشمای نازت،به بوسیدن کسی که 9 ماه تو وجودم رشد کرد و بزرگ شد!همین حالا که دارم برات می نویسم از حس اون روز گریه ام گرفته.باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که جواب آزمایشم + شد و من و حامد ،مادر و پدر شدیم.انگار همین دیروز بود که من وبابات تو رویامون یه پسر کوچولو داشتیم که اسمش رو کیان گذاشته بودیم،رویایی که به واقعیت رسید و خدا بهترین هدیه اش رو به ما داد.اع...
13 خرداد 1391

شمارش معکوس برای اومدنت

ســــــــلام آقا کیــــــان گل عشق مامان و بابا،عسل زندگیمون،همه نفس و ثروتمون، خوبی گل پسرم؟؟ورود مشترکمون به هفته 33 مبارک . خیلی وقته برات ننوشتم.البته می خواستم دیگه تاریخ دقیق اومدنت رو خانم دکتر مشخص کنه تا بیام و برات بنویسم.عزیزکم سیسمونیت تموم شد و حسابی مامان جون برات زحمت کشیده.از همین جا دستای مهربونش و می بوسم و میگم مامان جونم یه دنیا ممنون.کیـــــــان کوچولو هم یه دنیا می بوستت و ازت ممنونه.این روزا روزای خوبی بوده عسلکم.چند روز پیش روز مادر بود.برای من که امسال خیلی با سال های قبل فرق داشت.چون خدا طعم مادر شدن رو به منم چشوند.شاید تا قبل از اینکه مادر بشم واقعا نمی تونستم حس کنم مادرم چه حسی نسبت به من و زندگی و عاقب...
1 خرداد 1391
1